منحرف نباشید

LORD S · 20:52 1402/06/15

در خاطر تو مانده؟

آن شب که تو را کردم

در گوشه ی این خانه

از خواب خوشت بیدار؟

گفتم که بخور این را

سرخ است و پر از آب است

این سیب خودم چیدم

از آن طرف دیوار؟

خوردی و خوشت آمد

خنده به لبت آمد

گفتی که بکن حالا

تعریف از این دیدار

یادش همگی خوش باد

می‌دادی و می‌کردم

تو درس محبت را

من گوش به این اقرار

من عاشق و تو عاشق

گفتم که بده. دادی

وانگاه فشردم من

دستان تو را ای یار

شب بود و نفهمیدی

در پشت تو بنشستم

تا صبح تو را کردم

هر لحظه دعا بسیار

یک لحظه نفهمیدم

آب آمد و رویت ریخت

فنجان چپه شد یک‌دم

از دست من بیمار

انگشت خود آوردم

کردم همگی سیخش

تا بهر تو برچینم

یک شاخه گل تبدار

در دست تو نسپرده

تو داد زدی ای وای

گفتی که بکش بیرون

از ناخن من این خار

چون پرده به بالا رفت

تو داد زدی دردم

بیرون همه روشن هست

از نور چراغ انگار

گفتم که برو آن ور

برگرد و بکش پایین

از پنجره آن پرده

کاین نور دهد آزار

آن شب شب خوبی بود

هی کردم و هی دادی

من گریه برای تو

تو عشق به این دلدار